سلام دوستان بازم اومدم با یه رمان دیگه .. خوب این یه رمان درمورد یه دختره بازهم .. داستان از جایی شروع میشه که دختر بعد از فوت پدرش که سکته کرده و فلج شدن مادرش باید خرج خودشو و اونو و خواهر کوچکش رو دربیاره ... چند جا میره ولی چیزهایی میبینه که خوب نیست و برای همین تصمیم میگیره بگه متاهله و برای محکم کاری بگه باردار هم هست ... اینجا با پسری عجیب روبه رو میشه ... کم کم اتفاقاتی میوفته که دختر مجبور به زندگی در عمارت انها میشه و کم کم عاشق پسره میشه ... اما پسره یه بار ازدواج کرده و ......
دیگه خودتون بخونین مزش میپره .... نویسندش هم خانوم : منیر مهر نیزی مقدم هستند ...
میدونین وقتی شروع به خوندن هری پاتر کردم مدام داشتم فکر میکردم چرا من نتونم یه رمان این شکلی بنویسم ؟ چرا من نتونم به معروفیت جی کی رولینگ بشم ؟
و به همین ترتیب شروع به نوشتن یه رمان جدید کردم که هنوز اسمی براش نذاشتم .. تو ایران هم اتفاق میوفته و این یه مزیته چون من هرچی رمان تخیلی ایرانی خوندم همگی یه حالت خارجکی دارن ووو....
.. خیلی بد نشده از نظر خودم .. تابستون میفتم دنبال کارهای چاپش ... شاید هم قبل ازاون براتون به صورت پستی بگذارم ... معلوم نیس .... خواستم فقط با شما درمیون بذارم .. راستی قول رکسانه و اسکندر رو داده بودم ... بد بختانه دوستم هنوز نخونده ببخشید ...